که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)
که بت تراشد. بت ساز. بت گر. (از آنندراج). صنم تراش. کسی که بت می سازد و بت می تراشد. (ناظم الاطباء). آنکه از سنگ صورت بت برآرد. - آزر بت تراش، نام پدر (یا عم) ابراهیم پیغمبر است: همچو آزر بت تراش که جواب حجت پسر نداشت بجنگش برخاست. (گلستان سعدی)
دازه تراش دازه ساز آنکه الفاظ جعل کند (در مورد توهین استعمال شود) : نه ازین لفظ تراشان عبارت سازم لفظهاشان همگی خاص و معانی همه عام. (وحشی. چا. امیر کبیر. 247)
دازه تراش دازه ساز آنکه الفاظ جعل کند (در مورد توهین استعمال شود) : نه ازین لفظ تراشان عبارت سازم لفظهاشان همگی خاص و معانی همه عام. (وحشی. چا. امیر کبیر. 247)